شيهه ي آفاق

ساخت وبلاگ
شعر زمان تخت قاپو زنده یاد روزعلی اسفندیاری غریبوند شيهه ي آفاق...ادامه مطلب
ما را در سایت شيهه ي آفاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiheyafagho بازدید : 24 تاريخ : سه شنبه 26 دی 1402 ساعت: 13:37

درود بیست و پنجمین روزگار مهشید «درخشش ماه » میترایی اردیبهشت سال ۱۴۰۲ شمسی یعنی پانزدهمین روزگار مان دی ( روز ماه) می ۲۰۲۳ میلادی یا دوشنبه فعلی یعنی صعود هوای داغ و تفتیده به سوی گرمای طاقت فرسای خوزستان و آغاز باروری نخل و بلوط و بادام و میوه های کال مرکبات و ریزش کنار یا صدر شیرین و به زردی گراییدن و به دانه رسیدن گل و گیاه و هنگامه های داس و درو و خرمن خوشه ها بخصوص جو و آمادگی برای برداشت گندم و از پربارترین غلات سالهای سرزمین شما در گرما گرم گامهای اجتماعی بسوی دنیای بهتر و آزادی و دمکراسی و زندگی بهتر دوش بدوش زنان و مادران زحمتکش و آزادیخواه و رستن از بند اجبار تجاهل و نهی به خوف و خرافات و اوج آگاهی نسلهای جوان به نیکی و شادی و نشاط و شادابی و تندرستی و بهروزی و شادکامی و با آرزوی بهترینها برای شما و خانواده های مهربان و دلسوز و ارزشمندتان . پایدار و سایه دار مانید و جاودانه و بخت یار شيهه ي آفاق...ادامه مطلب
ما را در سایت شيهه ي آفاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiheyafagho بازدید : 40 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 0:06

درود روزگار ناهید شید (آناهید یا آناهیتا ) یا آدینه یا جمعه بیست و نهم اردیبهشت سال ۱۴۰۲ و یا فریادی یا Friday نوزدهم ماه مه ۲۰۲۳ رو به سوی بیشتر گرم شدن زمین و از روزهای تداوم ( رونده ) نمو بار نخل و بلوط و کلخانگ و بنک و خوشه های انگور و از روزهای برداشت صیفی جات و میوه های شیرین و هنگامه های داس و درو و خرمن به نیکی و شادی و نشاط و شادابی و تندرستی و بهروزی و شادکامی و سرفرازی با آرزوی بهترینها برای شما و خانواده های ارزشمند و دلسوز و مهربانتان. اگر چه چشمانم بارانی از داغمرگ جوانان وطنم بدست سرداران نادانی و گول پنداری و مرگ آفرینند و دلی بسیار اندوهگین و غریب گونه در این راستا در این وطن خود دارم ،بیاییم بجای اینکه به خوف و خرافه (سیه دلی و گول پنداری) و دیگر مسائل( پاسخور ) غیر شفاف (گنگ) پناه بیاوریم و نسلهای ( در اینجا آیندگان ) خود را قربانی این رفتارهای ننگین کنیم به انگاره های گذر زمان بنگریم و جویای حقیقت ( راستینگی) باشیم و کهن اندیشمندان و کهن گاهشماران ایرانزمین را ارج گذاشته و پاس بداریم و افتخار میکنیم ( مایه سرفرازی است ) که دانش جهان ریشه در اندیشه های اندیشمندان ایرانزمین دارد و منبع ( بن مایه ) دانش و فرهنگ جهان هستیم و این ریشه ها و یا بن مایه را از دست ندهیم و همچنان رشته هایش را در دست گرفته و ادامه دهیم ( دنبال کنیم ) و به دستور نادانان (امر جاهلان ) و بدسگالان نا اهل ( بد منش )به انحراف( کج رهی ) نکشانیم . تلاش کردم تا جایی که به اندیشه ام رسید گل واژه هایی که ریشه در پارسی دارند در پرانتز نشان دهم امیدواریم این گلواژه ها را بخاطر بسپاریم و جایگزین کنیم همواره پایدار مانید و سرفراز .ارادتمند : جلال اسفندیاری .شاعر و نویسنده و پژوهشگر شيهه ي آفاق...ادامه مطلب
ما را در سایت شيهه ي آفاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiheyafagho بازدید : 36 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 0:06

نيد گرما توستون، او به لوات نيد هرچن به جستن كس به نهات نيد گلنار خنچم! ويدن روات نيد واشوق اجنگم سي مردماتون قرصـا كنـوم پاك زدوتيـاتون خوم وادراروم جوي سياتون نيلوم كه يارين دس به مياتون جنگي سوارون وايام واباتون ارنيخوينوم يام دينم به ناتون ***** نيخويم كه ياهي كوگم كوچيري مدرسه جــاته هر چـــند دليري افتو كه صحو زيد نوري اميدي دستمون كلاكي سر وقت پيري نه!نه! سوارون ، دونم نهاتون ايچو نوردين ، گوشير پياتون تا وخت مردن تون شير داتون سيمو نيارين ، دس به رياتون جنگي سوارون وايام واباتون ار نيخوينوم يام دينم به ناتون ***** كوگم مدادو مشقت فشنگه سيلت كتاو بو كتاو تفنگه تير به تفنگ كن دنيا قشنگه هر چن كه دنيا زنجير جنگه تير به تفنگ كرد گودل به راتون تا هد به گوشم شيرين صداتون قرص ايكنوم پاك به جاعزا تون واجون گرهد گوش گردل پياتون جنگي سوارون شيپورنهاتون تيرام مدادن ســـي دشمناتون مسجدسليمان : 28/8/1362 شيهه ي آفاق...ادامه مطلب
ما را در سایت شيهه ي آفاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiheyafagho بازدید : 36 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 0:06

: سوگنام هایی ..... پیچانده ام در زر ورق واژه ها.... شيهه ي آفاق...ادامه مطلب
ما را در سایت شيهه ي آفاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiheyafagho بازدید : 77 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 13:39

بختیاریها چه شد زین کهن واهشته بر جا یادگاریها چه شد؟همتباران ای دلیران مرز داریها چه شد؟کو سپهداران خاندانی که داشتند افتخار؟در سخنها ، پیل تنها ، سردیاریها چه شد؟مرد میدانها کجایند ؟، کو شجاعان دلیر؟جان نثاران وطن چابک سواریها چه شد؟دست یاری بانگ و هیجاری نمیبینم کنوندادیارانم کجایند و هیاریها چه شد.؟آنکه پیش از نان خوردن دیگران را سیر کردگشت ناپیدا کجا رفت ؟ سفره داریها چه شد؟غیرت و مردانگی گم گشته در افسانه هاای دریغ هنگامه ای افتاد یاریها چه شد؟آنکه روزی غیرتش آززده حالی را گریستگو فزون شد خشم غمها غمگساریها چه شد؟ای زمامداران پیشتاز و جلوداران ایل!هسته مشروطه خواهان ! همقطاریها چه شد؟نیم نگاهی افکنید در گوشه های این مهنآتشی افروخته شد دل بیقراریها چه شد؟آنکه میسوزد در این آتش نادانی و گولجان توست ای خفته ! گاه هوشیاری ها چه شد؟بانگ او برخاست و امدادی ز تو میخواهدشیاوری ، مردانگیها ، دادیاری ها چه شد؟آتوسا یوتاب و زربانو ،فرخ رو آرتمیس،بار دیگر زنده گشتند دلسپاریها چه شد؟آذرآناهید و شیرین ،گردیه ،گردآفرینزاده اند در روح مهسا جان نثاریها چه شد؟گو فرانک ها فریدون ها بزایند در مهن! کاوه اکنون بانوانند اسب و گاریها چه شد؟ مریم ها و پرین ها وارد میدان شدنکوس و کرنا ها کجا؟ رقص سواریها چه شد ؟رعد و برق آمد و طوفان خانه را سیلاب برد.خفتگان!فرجام این خواب و خماریها چه شد ؟خیز زجای مانند دوران جوانی ای جلالپایداری در قبال خفت و خواریها چه شد ؟تار مو خون شد و دخت میهنم غلطان به خون بانگ هیجار های های بختیاریها چه شدجلال اسفندیاری غریبوند ۱۴۰۱/۷/۱۶ شيهه ي آفاق...ادامه مطلب
ما را در سایت شيهه ي آفاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiheyafagho بازدید : 72 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 13:39

روزگار سه شنبه « بهرامشید یا وهرام شید »(درخشش بهرام ) یا مریخ (الهه پیروزی ) یا تیوز دی روز مریخ ( روز الهه جنگ) اولین روز ماه شهریور هچنین هفدهمین روز شکست هوا روبه سوی خنکی و نیز هفدهمین روز قرار گرفتن راه شیری یا کهکشان شبها در دل آسمان در فراز سرزمین ما که بیشتر در شبهای روستا ها و یا بدور از چراغانی‌های محیط مشاهده میشود بر شما به نیکی و شادی و نشاط و شادابی و تندرستی و بهروزی و شادکامی و بدور از هرگونه بلا و حادثه با آرزوی بهترینها برای شما و خانواده های دلسوز و مهربان و ارزشمندتان روزگارتان همیشه اینگونه پر انرژی و خستگی ناپذیر و استوار باد.پایدار مانید و سربلند.ارادتمند جلال اسفندیاری غریبوند. شاعر ،نویسنده و پژوهشگر. شيهه ي آفاق...ادامه مطلب
ما را در سایت شيهه ي آفاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiheyafagho بازدید : 78 تاريخ : پنجشنبه 7 مهر 1401 ساعت: 13:23

ببخشایید مرا!از دروغین آشنایان خنجر از بیگانه خوردم یادگارانم ببخشایید مراسالها من داد خود را باخته ام با این گزاره دادیارانم ببخشایید مرا.خویشتن را خسته دیدم بسکه دل بشکسته دیدم چشم و دل چون بسته دیدم ناگهانریشه ای را ناشناخته جوی آب پایش کشیدم باغدارانم ببخشایید مرا.فکر میکردم درختم ریشه ها دارد وباغم بار هستی را به بارش آورد.دیر فهمیدم که درسینه نهالی تلخ رویاندم هزارانم ببخشایید مرا .با همه کارآزمایی در گذرگاه زمانه با فراهنگ نخستین در جهانشد سرانجامش تن دادن به پیمانی دروغین رهسپارانم ببخشایید مرا.دانه ای نادیده کشتم ، شعر بی پروا نوشتم ،ناگهان فریاد گشتم ، تا مگرزین کژی از پادشاهی پا به جمهوری گذارم شهسوارانم ببخشایید مرا.کس نگفت از شستشوی ماده ای خاکستریم خفته در پسمانده های قرنهاتا سرانجامش چنین شد بدگزیدنهای دوران همتبارانم ببخشایید مرا.دل بسوزاندم ،چنین راهی گزیدم چون که آویزه ی گوشم گشته بس گول واژه هادیر از این پیشین نگارش های دوران خواندم ای نامک نگارانم ببخشایید مرا.زخمها را کم شنیدم از کهن مردان خنجر خورده با تذویر و نیرنگ و ریاپیشه کردم کوره راهی را و پیشوای شما گشتم فگارانم ببخشایید مرا.من به فریادی که بر گرده اسب موج دریایی اتان خواندید در گوش و دلمپاسخی شد باشعاری در سرآغاز دو رویی هم شعارانم ببخشایید مرا.گول خوردم در شعارهایی که دادم دشمنی آغاز گردید ای دریغ کاین واژه ها ،گول پنداری است خفته در همین دلهای خوابیده خمارانم ببخشایید مرا.واژه پنداری دروغین شد بلایی سخت و بی برگشت بر مردان این خاک و دیار ،جان نثاریها شد ازاین عشق بیهوده دلیران جان نثارانم ببخشایید مرا.وای بر خفته دلانی که ندانسته پسندیدند پیشوایی که اینسان می‌ستودمرگ یارانی که غیر از واژ شيهه ي آفاق...ادامه مطلب
ما را در سایت شيهه ي آفاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiheyafagho بازدید : 75 تاريخ : پنجشنبه 7 مهر 1401 ساعت: 13:23

گیسوی آفتابیگربه ات را با نوازش گیر در آغوشتا مبادا کم شود تاری ز موهایش.آیا می بینی ؟!غریبانه غروب آفتاب از شانه اش آنجا ؟!و امروز میشود کوتاهتر از دیروز.تماشا کن زپشت طره های خونچکان خود.و با پایانی و پنهانی گیسوی خورشید میشویم تاریک.بسی تاریکتر از این سده های خفته و خسته .سده های سالها در خون بنشسته.و نیز تاریکتر ازبس سال های لکه ننگینبر آن پیشانی بی شرم شیخ شوم گول پندار.هم اکنون پرده های شب نهان خفاش میگردد.نه چشمی نه چراغی ،نه آفتابی و جوی آب ، نه سایه باغی.شبی با شب پرست ماند و لک افشانی به روی ماه.و سوگندی برای پوشش گیسوی مهر با پرده های شب.و تاری میشود گیتار زند آتش به احساس سیاه شب .سراید اینچنین آرام که:چندین سال نواخته میشوم با نای ببریده.و گوشها در گرو بانگ و آوای دگر هستند .و چشم پوشیده از حقیقتی مدفون.شنیدی تا کنون آوای راستینم ؟!که این وارونه آوای منست اکنون مکن باور.گفتمش از جنس تار و نای جادوئی خود را گوی!کاینگونه برای کشتن احساس تاریکی زند فریاد.و خود نیز میرود در دام و کام مرگ.بگو آن نیم نگاه تو تماشای کدامین سرخ آفاق است.ز پشت طره های تار.کدامین تار بی پروا نوازد اینچنین آهنگ مرگ شبگفت: این تاریست زجنس طره زندگی ژینا.ز جنس زندگی ماکه شد قربانی خفاش خون آشام و گول پندار.وشاگردی ز شاگردان اهریمن دورانهاکه دنیا را چنین وارونه میبینند.گوار را ناگوار بینند.و تلخ را همچنان شیرین پندارند . گریه را زیبا تر از خنده.سوگ و شیون افتخارشان.ننگشان جشن و سرور ، شادی و آزادی.تار و ساز زندگی را تار و ساز مرگ پندارندسالها اینگونه افتاد در دهانهاشان اگوارایی مرگ را در ازای زندگانیشانو بس وارونگیهاشان.ز روی مهر و ماه مهوشان بیزارتو گویی سالها گردیده اند بیمار.کهن اجدادشان شيهه ي آفاق...ادامه مطلب
ما را در سایت شيهه ي آفاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiheyafagho بازدید : 301 تاريخ : پنجشنبه 7 مهر 1401 ساعت: 13:23

به یاد آن روزها که استاد علی تاجمیری پس از دریافت آدرس اینجانب از ارشاد مسجدسلیمان در آخرای  پاییز سال ۶۷ با یک جعبه شیرینی نزد من آمده بود تا برای ملودیش شعری بنویسم. در طول یک هفته شعر بلندی تحت عنوان مندیر بهارونم را نوشتم و خلاصه آنرا تنظیم و برای سرودن ترانه به ایشان دادم و سالها این شعر و ترانه سر لوحه همه آوازهایش بود اما دریغا که ایشان شاید به غفلت نام شاعر شعر  را به زبان نیاورد و هنوز هم نفهمیدم چرا دوست نداشت شاعر شعر را معرفی کنند . مجبور شدم پس از سالها سکوت را بشکنم و شاعر شعر ملودی جناب آقای استاد تاجمیری را معرفی کنم . آری شاعر این شعر: جلال اسفندیاری غریبوند  همان کسی که به دیگرانش هم شعر و ملودی بخشید . همانند شعر و ملودی شو مه چارده رسی تیم خو نداره/ مالکنون فلص بهار پام رو نداره / آستاره داده نشون ره وارگمون دیر/ گرمسیر گرما رسی مشک او نداره ..... بسیاری این شعر را به یاد دارن و ملودیش را نیز تکرار کردند.و اینهم شعر به زمستون و سرما یاد مرغزارونم ( مندیر بهارونم ) با ترجمه اش:به زمستون و سرما ياد مرغزارونُمنيرسه به گوش مو بُنگ كوگ وسارونُمخسته ي زمستونُم مندير بهارونُمهَرس نَمَندِ به تيام ملث اُورِ و بارونُماي نسيم بُهاري بيَو بِرِس به امدادُمتا به اي وُلاتِ تنگ برَسن به فريادُمدی به سر رَسي جونُم مندير بُهارونُمهَرس نَمَندِه به تيام ملث اُورِ و بارونُمعيد نو كه ايرَسِ وختِ مال كنون ايبوهبو گُلاهه باوينه پُرِه آسمون ايبوهمو زِ بيقرارونُم مندير بهارونُمحَرس نَمَندِه به تيام ملث اُورِ و بارونُممو به قربون ايلاق اَوُ برفُ گلزارسمو به حيرونِ كوگون كه خونِن به كوهسارِسدی  به سر رَسي جونُم مندير بُهارونُمحَرس نَمَندِه به تيام ملث اُورِ و بارو شيهه ي آفاق...ادامه مطلب
ما را در سایت شيهه ي آفاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiheyafagho بازدید : 336 تاريخ : يکشنبه 8 خرداد 1401 ساعت: 14:26